
عشق و جادو پارت6

خوش حال میشم حمایت کنید 😊
برو ادامه🐌
#آی
خب بهتره برام برای پارتی لباس بگیرم👗👘👚
وارد مغازه شدم و نگاهی به اطراف انداختم😶😲
چقدر لباس جدید؟! خدایا امروز روز شانسمه😆
هر بار میومدم لباسا قدیمی بودن😞😁
چشمم روی لباس قرمز رنگی افتاد 😍
بالاش خیلی خوش دوخت بود و کمرش باریک💃
کوتاه بود و میشد با جوراب شلواری تور پوشید💖
خریدمش و رفتم توی یه مغازه ی دیگه برای خرید صَندل👠
چشمم خورد به یه صندل قرمز خوش رنگ که با لباسم ست بود در نتیجه خریدمش 🎉
رفتم سراغ چیز های دیگه💫
انقدر مشغول خرید بودم که زمان از دستم در رفته بود⌚
ساعت 10:50 شب بود پس شامم و بیرون خوردم و رفتم خونه🍝🚗🅿
لباسامو عوض کردم و پریدم تو تخت و نمیدونم کی شد که خوابم برد😴
با صدای ساعت بیدار شدم امروز سر کار نمیرفتم پس نگران نبودم ساعت و خاموش کردم و دوباره به خواب نازم فرو رفتم 😬
وقتی پاشدم ساعت دو ظهر بود 😵
غذا سفارش دادم چون حال درست کردن نداشتم💳
شروع کردم و اول به حمام رفتم🚿💆
بعد از حدود نیم ساعت بیرون اومدم 👒
لباس پوشیدم و ناهار خوردم🍔🍟
ساعت 4 بود و 2 ساعت زمان داشتم که حاضرشم🕔
شروع کردم موهامو درست کنم به موهام حالتی دادم و مدل دادم💇👸
میکاپم رو کردم و لاک زدم💅💄
ساعت 5:30 شد لباسمو پوشیدم و گوشیمو تو کیفم گذاشتم📱
کفشم رو پوشیدم و منتظر چویا شدم 👠👫
#چویا
.........
ادامه در پارت بعدی 👋