anime x roman

anime x roman

عشق و جادو پارت2

عشق و جادو پارت2

Any Any Any · 1402/9/11 15:36 ·

این پارت دارای بخش های +12 میباشد

رمز در پارت بعدی ✅

 

د : نه نه چویا قلط کردم😭😵

چـ : هوم مهم نیست من دلم بازی میخواد🙊😈

د : نکن چویا من واقعا پسر نیستم من دخترم😢😞

چـ :از کجا حرفتو باور کنم؟👅😒

د : چیکار کنم باور کنی؟😟😕

چـ : لخت شو😏😎

د : چییییی؟😲😟

چـ : وگرنه خودم......👀😝

د : نههه😶😳

چـ : باشه پس خودم ........🙉🙈

د : نه نه  صبر کن 😩😔

چـ : دیگه چیه؟😡😐

د : خودم انجامش....😦😧

چـ : دیگه دیره😈🔥

چویا دازای رو پرت میکنه رو تخت روش خیمه میزنه و لباساشو در میاره 

در حالتی که دست های دازای رو با دستاش گرفته  باهاش کیس میره 

به سراغ سینه هاش میره و گازشون میگیره🍒

 ک*ی*ر  کلفتشو داخل دازای فرو میکنه🍌😱

و شروع به تلمبه زدن میکنه  پشت سر هم تا اینکه آب*ش در میاد😶💧

دازای در این مدت فقط عا*ح میکشید و ن*ا*ل*ه میکرد 🍑

ناگهان آی (i) 

«همون دازای البته دختره دیگه اعتراف کرده بود»

متوجه میشه خون ازش اومده و پرده ی بک*ارت یا همون دخترونگیشو از دست داده👙

 

 ببخشید طولانی شد  تا همینجا بسه😊

بای👋💚

 

 

عشق و جادو پارت1

عشق و جادو پارت1

Any Any Any · 1402/9/10 12:39 ·

دازای اوسامو و ناکاهارا چویا هم خونه هستن

دازای به پای چویا که داشت فیلم اکشن میدید ضربه میزنه💥

چـ : هوی چته😡

د : میخواستم فیلمو سه بعدی حس کنی😆

چویا فیلم خاک بر سری میزاره * 😱

چـ : بیا حالا میخوام اینو چهار بعدی حس کنی😈

د : گو*ه قولدم😟

چـ : نه تو بیا 😈

دازای فرار میکنه و چویا هم دنبالش میره 😂

د : موفق شدم بکشمت بیرون خونه حالا بدو که دیرت شده بود😐

چـ : امروز جمعست خر😑

د : آممممم پس 😬

د : فراررر 😨

چویا با قدرت ضد جاذبه میگیرتش 🌎

اما دازای قدرتشو غیر فعال میکنه💡

تو این مدت چویا به دازای میرسه و میگیرتش 😣

میبرتش خونه و........😱

 

ادامه در پارت بعدی ✅

بای👋

رمان عشق و جادو

رمان عشق و جادو

Any Any Any · 1402/9/10 12:03 ·

سلام من نویسنده میکا هستم نویسنده ی برده سلطنتی

مدیر ممنوعش کرد و گفت ننویسش پس یک رمان جدید براتون آوردم

اسم این رمان عشق و جادو است 

 

 « آنچه در داستان خواهید خوند »

 

_حق نداری تنهام بزاری ناکاراها چویا حق نداری 
با بالا رفتن صدای بوق دستگاه که خبر از افت ضربان قلب پسر بود دکتر ها به تکاپو افتادن و سعی میکردن ماسک اکسیژنی رو که چویا از صورتش فاصله داده بود دوباره روی صورتش بر گردونند. 
دازای با عصبانیت به سمت معشوقش رفت و پرستار رو کنار زد:
_ این کارو باهام نمیکنی چویا،
این کارو باهام نمی...
صدای بوق دستگاه و خط صاف ضربان قلب،  مرگ چویا رو با تلخی به سر دازای می کوبید ...
◜🎬عشق و جادو ;
╭┈┈─────┈┈
𖧵ֹ໋໋݊ Anime lovers 𓄹𓈒⸱࣭ 🦢  ִֶָ
╰┈┈─────┈┈