عشقو جادو پارت 4

Any Any Any · 1402/9/13 16:00 · خواندن 1 دقیقه

چـ : هوی دختر جون کسی نباید از این موضوع بویی ببره فهمیدی؟😒

آ : اوهوم

(از زبون آی)

چون عاشقش بودم قبول کردم بجای دازای پیشش باشم

اما دازای معشوقه ی اونه م م من چطور تونستم این کارو

کنم الان هم باعث خراب کردن یه رابطه شدم هم پردمو

از دست دادم😞

 

پاشدم برم به دازای زنگ بزنم که ببینم کی بر میگرده📱

درسته که من اسم دیگه ام دازای بود. چون فکر میکردن من پسرم 😟

(پایان )

 

بوقق بوقق 

د : الو سلام آی کاری داری 💆

آ : سلام دازای کی بر میگردی؟ 🚉

د : این روزا بلیت گیر نمیاد فعلا باید خودتو جای من بزنی👤

د : چویا که موضوع رو نفهمید؟😠

چـ : بگو نه  < با صدای آروم >

آ : نه نه نفهمید😅

د : خوبه 😌

آ : خدافظ👋

د : خدافظ👋

(از زبون چویا )

اون دختر واقعا خیلی س.ک.س.ی و ه.ا.ت بود👅

با دیدن بدن خوش فرمش تحریک میشدم و نمیتونستم

جلوی خودمو بگیرم👀

این خوب نیست فکر کنم عاشقش شدم  ولی من معشوقه دارم😦

......

ادامه در پارت بعدی😃👋