anime x roman

anime x roman

عشق و جادو پارت6

عشق و جادو پارت6

Any Any Any · 1402/10/2 15:10 ·

خوش حال میشم حمایت کنید 😊

برو ادامه🐌

 

#آی

خب بهتره برام برای پارتی لباس بگیرم👗👘👚

 

وارد مغازه شدم و نگاهی به اطراف انداختم😶😲

چقدر لباس جدید؟! خدایا امروز روز شانسمه😆

هر بار میومدم لباسا قدیمی بودن😞😁

 

چشمم روی لباس قرمز رنگی افتاد 😍

بالاش خیلی خوش دوخت بود و کمرش باریک💃

کوتاه بود و میشد با جوراب شلواری تور پوشید💖

خریدمش و رفتم توی یه مغازه ی دیگه برای خرید صَندل👠

چشمم خورد به یه صندل قرمز خوش رنگ که با لباسم ست بود در نتیجه خریدمش 🎉

رفتم سراغ چیز های دیگه💫

انقدر مشغول خرید بودم که زمان از دستم در رفته بود⌚

ساعت 10:50 شب بود پس شامم و بیرون خوردم و رفتم خونه🍝🚗🅿

لباسامو عوض کردم و پریدم تو تخت و نمیدونم کی شد که خوابم برد😴

با صدای ساعت بیدار شدم امروز سر کار نمیرفتم  پس نگران نبودم ساعت و خاموش کردم و دوباره به خواب نازم فرو رفتم 😬

وقتی پاشدم ساعت دو ظهر بود 😵

غذا سفارش دادم چون حال درست کردن نداشتم💳

شروع کردم و اول به حمام رفتم🚿💆

بعد از حدود نیم ساعت بیرون اومدم 👒

لباس پوشیدم و ناهار خوردم🍔🍟

ساعت 4 بود و 2 ساعت زمان داشتم که حاضرشم🕔

شروع کردم موهامو درست کنم به موهام حالتی دادم و مدل دادم💇👸

میکاپم رو کردم و لاک زدم💅💄

ساعت 5:30 شد  لباسمو پوشیدم و گوشیمو تو کیفم گذاشتم📱 

کفشم رو پوشیدم و منتظر چویا شدم 👠👫

#چویا

.........

 

ادامه در پارت بعدی 👋

 

 

 

اطلاعیه❗➡

اطلاعیه❗➡

Any Any Any · 1402/10/1 12:58 ·

خب خب سلام به همگی 👭

اولین روز زمستونیتون بخیر💟

بخاطر امتحان ها نتونستیم پا ت بدیم ولی الان پر قدرت اومدیم که ادامه بدیم💪🐈

قراره کناره رمان عشق وجادو یه رمان جدید هم آپلود بشه😆

به اسم جنون عشق 👀💛

نویسندش هم خودمم😌

(برای نویسنده شدن از بخش تنظیمات درخواست بدید😐)

 

بای👋

عشق و جادو پارت5

عشق و جادو پارت5

Any Any Any · 1402/9/15 11:11 ·

رمز پارت بعدی mika

 

به هر حال من کسی نیستم که چیزی رو توی دلم نگه دارم😒

بعلاوه دازای بجز من معشوقه های دیگه ای داره😶

خب بهش میگم 🙊

چـ : آی😥

آ : بله 😯

چـ : نظرت چیه که معشوقه ی من بشی😀

آ : چ چ چیی😱

#آی

باورم نمیشه  ناکاهارا چویا داره به من پیشنهاد میده 😳💓

یعنی قبول کنم ؟💖👀

 وایی خدا من چم شده😣

#چویا 

چند لحظه انگار تو فکر فرو رفته بود پس رفتم نزدیکش🗿

#آی 

به خودم که اومدم دیدم چویا پیشم وایساده🚶

 

آ : من واقعا نمیتونم الان تصمیم بگیرم 😢

چـ : پس شمارتو بده 👀👄

آ : **********✏

#آی

دیگه کم کم باید میرفتم سر کارم 👗👒

وقتی رسدم به روبی همه چیزو گفتم 💭

(روبی دوست صمیمی شه)

ر : جدی میگیییی بهتر از این نمیشه برات خیلی خوشحالم💞😁

ر : حالا من میخوام یچیزی بهت بگم😬

آ : چی😗

ر : منم با دازای ام😬

آ : جدیییییی اینکه خیلی خوبه💝

ر : اوهوم 👻

مربی : برید سراغ تمرین دخترا 👯

آ ، ر : چشم👥

#آی 

من تصمیمو گرفتم قبول میکنم😍

 اونطور که روبی گفت امشب پارتیه شاید چویا هم بیاد😮

# چویا 

به دازای گفتم خوشحال شد📱📫📩

درسته که ما همیشه معشوقه ی هم بودیم ولی مثل همیشه پشت هم بودیم🌌

ناگهان دیدم برام پیام اومد 📲

آی بود قبول کرده بود گفتم برای قراره اول پارتی چطوره؟🙉🙊

گفت عالیه و یه جایی رو سراغ داره👀💗

به دازای گفتم انگاری اونم معشوقه ی جدید داشت و به همون پارتی میومد 👨💞👩

به پارتی رفتیم و.........

 

عشقو جادو پارت 4

عشقو جادو پارت 4

Any Any Any · 1402/9/13 16:00 ·

چـ : هوی دختر جون کسی نباید از این موضوع بویی ببره فهمیدی؟😒

آ : اوهوم

(از زبون آی)

چون عاشقش بودم قبول کردم بجای دازای پیشش باشم

اما دازای معشوقه ی اونه م م من چطور تونستم این کارو

کنم الان هم باعث خراب کردن یه رابطه شدم هم پردمو

از دست دادم😞

 

پاشدم برم به دازای زنگ بزنم که ببینم کی بر میگرده📱

درسته که من اسم دیگه ام دازای بود. چون فکر میکردن من پسرم 😟

(پایان )

 

بوقق بوقق 

د : الو سلام آی کاری داری 💆

آ : سلام دازای کی بر میگردی؟ 🚉

د : این روزا بلیت گیر نمیاد فعلا باید خودتو جای من بزنی👤

د : چویا که موضوع رو نفهمید؟😠

چـ : بگو نه  < با صدای آروم >

آ : نه نه نفهمید😅

د : خوبه 😌

آ : خدافظ👋

د : خدافظ👋

(از زبون چویا )

اون دختر واقعا خیلی س.ک.س.ی و ه.ا.ت بود👅

با دیدن بدن خوش فرمش تحریک میشدم و نمیتونستم

جلوی خودمو بگیرم👀

این خوب نیست فکر کنم عاشقش شدم  ولی من معشوقه دارم😦

......

ادامه در پارت بعدی😃👋