
عشقو جادو پارت 4


چـ : هوی دختر جون کسی نباید از این موضوع بویی ببره فهمیدی؟😒
آ : اوهوم
(از زبون آی)
چون عاشقش بودم قبول کردم بجای دازای پیشش باشم
اما دازای معشوقه ی اونه م م من چطور تونستم این کارو
کنم الان هم باعث خراب کردن یه رابطه شدم هم پردمو
از دست دادم😞
پاشدم برم به دازای زنگ بزنم که ببینم کی بر میگرده📱
درسته که من اسم دیگه ام دازای بود. چون فکر میکردن من پسرم 😟
(پایان )
بوقق بوقق
د : الو سلام آی کاری داری 💆
آ : سلام دازای کی بر میگردی؟ 🚉
د : این روزا بلیت گیر نمیاد فعلا باید خودتو جای من بزنی👤
د : چویا که موضوع رو نفهمید؟😠
چـ : بگو نه < با صدای آروم >
آ : نه نه نفهمید😅
د : خوبه 😌
آ : خدافظ👋
د : خدافظ👋
(از زبون چویا )
اون دختر واقعا خیلی س.ک.س.ی و ه.ا.ت بود👅
با دیدن بدن خوش فرمش تحریک میشدم و نمیتونستم
جلوی خودمو بگیرم👀
این خوب نیست فکر کنم عاشقش شدم ولی من معشوقه دارم😦
......
ادامه در پارت بعدی😃👋
