عشق و جادو پارت5

Any Any Any · 1402/9/15 11:11 · خواندن 1 دقیقه

رمز پارت بعدی mika

 

به هر حال من کسی نیستم که چیزی رو توی دلم نگه دارم😒

بعلاوه دازای بجز من معشوقه های دیگه ای داره😶

خب بهش میگم 🙊

چـ : آی😥

آ : بله 😯

چـ : نظرت چیه که معشوقه ی من بشی😀

آ : چ چ چیی😱

#آی

باورم نمیشه  ناکاهارا چویا داره به من پیشنهاد میده 😳💓

یعنی قبول کنم ؟💖👀

 وایی خدا من چم شده😣

#چویا 

چند لحظه انگار تو فکر فرو رفته بود پس رفتم نزدیکش🗿

#آی 

به خودم که اومدم دیدم چویا پیشم وایساده🚶

 

آ : من واقعا نمیتونم الان تصمیم بگیرم 😢

چـ : پس شمارتو بده 👀👄

آ : **********✏

#آی

دیگه کم کم باید میرفتم سر کارم 👗👒

وقتی رسدم به روبی همه چیزو گفتم 💭

(روبی دوست صمیمی شه)

ر : جدی میگیییی بهتر از این نمیشه برات خیلی خوشحالم💞😁

ر : حالا من میخوام یچیزی بهت بگم😬

آ : چی😗

ر : منم با دازای ام😬

آ : جدیییییی اینکه خیلی خوبه💝

ر : اوهوم 👻

مربی : برید سراغ تمرین دخترا 👯

آ ، ر : چشم👥

#آی 

من تصمیمو گرفتم قبول میکنم😍

 اونطور که روبی گفت امشب پارتیه شاید چویا هم بیاد😮

# چویا 

به دازای گفتم خوشحال شد📱📫📩

درسته که ما همیشه معشوقه ی هم بودیم ولی مثل همیشه پشت هم بودیم🌌

ناگهان دیدم برام پیام اومد 📲

آی بود قبول کرده بود گفتم برای قراره اول پارتی چطوره؟🙉🙊

گفت عالیه و یه جایی رو سراغ داره👀💗

به دازای گفتم انگاری اونم معشوقه ی جدید داشت و به همون پارتی میومد 👨💞👩

به پارتی رفتیم و.........